Thursday, July 4, 2013

پیچ های اخلاقی از نوع فرهادی

حالا این یه جور مته به خشخاش گذاشتن و از اون جور لاس زدن های ذهنیه بیشتر و اصلن شاید بگین تا وقتی اون دوستانمون از منزل خارج ننمودن واقعن چه جای این مطالبات؟ ولی خوب بعضی وقتا اتفاقات کوچکی هستن که مثل خوره، ذهن آدم رو می خوردند و می تراشن. منظورم اتفاقاتیه که در ترازوی اخلاق آدم وزن می شن ولی چون خیلی ریز و بی اهمیتن، فراموش می شن اما چون من آدم مریضی هستم به اینها فکر می کنم. اینها یه جور سوالاتی هستن واسه ما آدمهایی که مریض بحث کردنیم.

مساله اول : فکر کنید شما مسیر تجریش رو با یه تاکسی تا ونک میایید. بعدش از ونک مثلاً می خواید برید کرج و یهو قبل از پیاده شدن می بینید که همون تاکسی وارد ایستگاه تاکسی های کرج میشه. تو ایستگاه ماشین نیست و عده زیادی صف واستادن. از لحاظ اخلاقی شما باید از ماشین پیاده شید و برید ته صف؟

مساله دوم : شما یه سکه برای خودتون به عنوان پس انداز خریدید. دوست شما یک میلیون از شما قرض می خواد. شما به سکه و پولش فعلن احتیاج ندارید اما به عنوان پس انداز روش حساب باز کردید. آیا اخلاقیه که به دوستتون سکه رو قرض بدید و ازش بخواین قرضش رو به صورت سکه پس بده؟

1 comment:

  1. جوابِ سوالِ اول این ئه که به نظرِ من اخلاقی این ئه که پیاده شیم. یعنی قانونیش هم همین ئه. عرف اینو می‌گه که چیز.
    ولی موردِ دومی خیلی سخت‌تر ئه هرجور نگاه کنی هر طرفو بگیری باز اون ورش می‌لنگه. بگی سکه بدیم سکه بگیریم این که نزول‌خوری ئه. بگی خب اصلن هیچی ندیم که اون یارو که احتیاج داره و دوستِ مام هست پس چی؟ بگیم سکه رو بفروشیم پولشو بدیم پس خودمون چی کار کنیم. کلن مکافات ئه.

    ReplyDelete